داستان نویسی برای یک قتل

_این روزها همه جا در مورد دخترک بی گناهی صحبت می کنند که مظلومانه در امیرآباد تهران مورد اثابت گلوله قرار گرفت. ندا آقا سلطان امروز نه متعلق به خوانواده اش، نه متعلق به ایران بلکه ندای آزادگان تمام دنیاست. او زنده است و در محضر پروردگارش روزی میخورد. روحش شاد. 

 

_اما با توجه به توجه خاص رئیس جمهور به مساله قتل ندا و درخواست ایشان برای روشن شدن قاتل ندا و علاقه مندی خبرگزاری سوشیانس به استفاده از خرد جمعی در تمام امور، از همه ی  دوستان اهل قلم درخواست می شود تا دست به کار شده و داستانی در مورد این حادثه دلخراش بنویسند و برای ما ارسال کنند تا هرچه زود تر قاتل این عزیز رفته سفر پیدا شده و افکار عمومی هم یک نفسی بکشد! 

برای راهنمایی دوستان چند نمونه از داستان های منتشر شده را در زیر قرار می دهیم: 

 

1- خبرنگار BBC کارگردان قتل ندا!  

روزنامه جوان در مطلبی مدعی شده: خبرنگار بی‌بی‌سی، مستقر در تهران که اخیراً از ایران اخراج شده است، در اقدامی غیرانسانی با اجیر کردن یکی از اراذل و اوباش و دادن مبلغی به وی، خواستار کشتن یک نفر برای تهیه فیلم مستند خود شد.

 

2-تک تیر انداز های منافقین در تهران! 

این نویسنده عزیز که ظاهرا بازی های کامپوتری هم زیاد بازی می کرده در روزنامه وطن امروز مدعی شده است تک تیرانداز منافقین به ندا شلیک کرده و عواملشان هم از صحنه فیلم برداری کرده اند! 

 

3-فردی با اسلحه قاچاق به مردم تیر اندازی میکرده! 

خبرگزاری فارس از قول یک مقام آگاه می نویسد: با تحقیقات به عمل آمده از طریق دوربین‌های حاضر در صحنه، اظهارات شهود، بررسی محل حادثه، شناسایی و بازجویی از افراد حاضر در صحنه و گزارش پزشکی قانونی، مشخص شده است فردی به وسیله یک اسلحه قاچاق به طرف تنی چند از حاضران در خیابان کارگر شمالی تیراندازی می‌کند که یکی از این گلوله‌ها از پشت به ندا صالحی اصابت می‌کند. 

این مقام مسئول! ادامه میدهد که دهها قبضه اسلحه از همین نوع در چند روز اخیر از قاچاقچیان و خانه های تیمی گروهک ها کشف شده است. 

   

4- قتل ندا کار سازمان سیا ! 

IRNON: سفیر ایران در مکزیک با اشاره به کشته شدن ندا آقا سلطان در ناآرامی‌های هفته گذشته تهران تاکید کرد که قتل وی مربوط به سازمان‌های جاسوسی و اطلاعاتی مانند سیا است. 


از تمامی علاقه مندان به داستان نویسی دعوت میشود داستان های خود را با رعایت مشخصه های زیر تا پایان وقت اداری اونروز برای ما ارسال کنند. 

*داستان ها میتوانند از یک جمله "کار اونا بود" تا یک رمان بلند عاطفی جنایی باشند. 

*استفاده از عبارت "افشا راز قتل ندا آقاسلطان" در متن داستان اجباری است. 

*داستان هایی که لنگ کشورهای غربی و بخصوص انگلیس را وسط بکشند در اولویت قرار دارند. 

 داستان های برتر بدون توجه به منابع آن در یکی از خبرگزاری های معتبر به خصوص خبرگزاری سوشیانس چاپ می شود.

سکوت مرگ آور

- حرف بزن! 

+ {سکوت}

- مطمئن باش حرفت را همه می شنوند 

+ {سکوت}

- حرف تو ارزشمند است

+ {سکوت}

- حرف تو تعیین کننده ی سرنوشتت است 

+ {سکوت}

- تو آزادی، حرف بزن! 

+ باز هم گول خوردم، فکر کردم توبه گرگ مرگ نیست. سکوتم را شکستم. حرف زدم اول حرفم را نادیده گرفتند و خودشان تصمیم گرفتند، حرفم را تکرار کردم و گفتم "من این را نگفتم"، این بار به من توهین کردند، بر حرفم پافشاری کردم، کتکم زدند. 

آه که چقدر ساده بودم ... چقدر ساده بودم

من که می دانستم نباید حرف بزنم چرا خام شدم؟ 

می خواهم لال شوم ... اما از روی شهیدانمان خجالت می کشم!

شعر + تا انتخابات

بیهوده چشم می مالم 

نرود این خواب گران از سر من 

روز ها در خواب و شبها بیدارم 

گله دارم از او که آموخت به من 

روزها رویا بینم و شبها تعبیر کنم! 


 

تا انتخابات : 

عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود!

بیانیه محمد پپ مایلی گواردیولا کهن

با طلب پوزش از غیبت های طولانی با بدست آوردن کمترین فرصت خبرگزاری سوشیانس خبر زیر را به سمع و نظر شما میرساند: 

با توجه به حرکت انقلابی و اصلاحی سرمربی سابق تیم ملی آقای ممد مایلی ( به قول سلطان) نسبت به انتشار بیانیه های متعدد و نظر به اینکه کشور ما از سه سال و اندی پیش برای تمام دول دنیا تبدیل به الگوی شایسته شده و همه همش سعی دارند از کشورمان تقلید کنند، فدراسیون بین المللی فوتبال فیفا برای نیل به اهداف سال الگوی مصرف اعلام کرد زین پس کنفرانس های زائد مطبوعاتی پس از مسابقات فوتبال حذف میشود و به جای آن مربیان به خانه های خود رفته و بیانیه صادر کرده و به زمین و زمان بد و بیراه میگویند تا هم از خرج های اضافی کنفرانس های مطبوعاتی اجتناب شود و هم طبق اصول آزادی بیان هرکی هرچی دلش خاست به بقیه بگه.. از این جهت پپ گوآردیولا سرمربی بارسلونا پس از بازی با چلسی بیانیه ای را صادر کرد که متن کامل آن را در زیر می خوانید:  

این د نیم آو گاد

مردم عزیز، قهرمان و دوست داشتنی اروپای سربلند و همیشه جابید. این روزها پس از بازی شرافتمندانه ای که تیم بارسلونا با جوانان سیاه و سفید و مخصوصا مسی گوگولی و شایسته اش برابر رقیب خود تیم چلسی کثیف انجام داد و به اذعان همه؛ تیم بارسا صرفا به ارائه یک بازی با برنامه، کاملا هجومی و پاک پرداخت؛ اما متاسفانه هم به هنگام مسابقه و هم طی روزهای اخیر مورد هجوم ناجوانمردانه ترین حملات و حرکات ضد فوتبالی در میدان مسابقه و بیرون از آن که تنها از اویل ها و نوچه های خون آشامش بر می‌آید؛ پرداختند تا شاید بتوانند ضعف های فنی خود را به نوعی از چشم این و ان پنهان و لاپوشانی کنند. 

لذا به همین منظور به این گاس هیدینگ کوتوله و عوام فریب (کل یوم) و آن تیم در پیتش که حتی توانایی فنی تیم شموشک نوشهر (شموشک تیم فوتبالی است در ایران!) را هم ندارند اما لقب آبی ها را یدک می کشند می گویم که ای کوتوله بد قیافه، گربه خپله، بشکه ده تنی دزد دریایی هلندی، ای اکبر ضد فوتبال (اکبر نام مربی است باز هم در فوتبال ایران!!) که 11 نفره دفاع میکنی جلوی تیم من، بیچاره من به تو و بقیه گنده باقالی ها توصیه می کنم هرچه سریعتر دست از نوچه بازی و نوچه پروری برداشته و نوچه هایت را که حتی مدرک آبدارچی گری را هم ندارند به عنوان مهندس سرمربی به کشور های دیگر نفرستی، آنها که حتی گلادیاتور هم نیستند  اما به خود لقب امپراتور داده اند (امپراتور از دوستان ایرانی گاس هیدینک است!!!) .   

بدیهی است هیچ دستی برتر و بالاتر از دست پدر و پسر و روح القدس نیست و اوست که اگر بخواهد کسی را خوار نماید، خوار و اگر کسی را عزیز بداند عزیز خواهد کرد. این مطلب شامل حال اون میمون آرسن ونگر و پیری عینکی سر الکس و دیگر گنده باقالی‌ها (گنده باقالی افراد ناشناسی هستند در فوتبال ایران!!!!) که به عنوان نوچه در کنار این آدم کوتوله هستند نیز می‌شود.  

پپ گوآردیولا

عادت

عادت ... چیز عجیبیه. از معدود اتفاقاتیه که در آن واحد هم میتونه خوب باشه هم بد ! 

مثلا تا زمانی که به انجام کارهای روزمره عادت نکردیم، انجامشون برامون سخته ولی زمانی که عادت کنیم انجام دادنشون خیلی راحت میشه . ولی همین عادت به انجام کارهای هر روزی، کم کم کسل کننده میشه!  

یه وقت عادت به نبودن کسی خوبه یه وقت بد ... وقتی عزیزی رو از دست میدی عادت به نبودنش خوبه و شما رو از ناراحتی نجات می ده، ولی وقتی به نبودن عزیزی که زنده است و باید ازش یاد کرد عادت می کنیم خیلی بده! 

وقتی شرایط زندگی عوض میشه و آدم فکر می کنه زندگی سخت شده، اطرافیان دلداریش میدن و میگن "اشکال نداره عادت میکنی" و این عادت خوب محسوب میشه. ولی در عین حال خیلی بده که آدم به شرایط بد عادت کنه و صداش در نیاد و برای بهتر شدنش تلاش نکنه! 

با عادت کردن به چیزی انگار یه مشکلی برطرف میشه و یه مشکل جدید پیش میاد ... پس بالاخره این عادت خوبه یا بده!؟!؟