ما ها آدمیم !!!

ما ها آدمیم!!؛ یعنی عادت کردیم که همه بهمون بگن آدم چون این اسمیه که خدا روی بابا آدم گذاشت و از اونوقه که دیگه همه به این موجود دو پا میگن آدم!!. ما برترین و قدرتمند موجود روی زمینیم و همه زندگی روی کره ی زمین رو تو چنگمون گرفتیم ... خوب حقمونه که این کارو بکنیم چون اشرف مخلوقاتیم ... یه نمونه خیلی دم دست و سادش باغ وحشه
توی باغ وحش از همه جای دنیا حیوونای مختلف رو جمع کردیم ، تو قفسایی که اکثرا ارتفاعش از سطح زمین پایین تره که خوب ببینیمشون و اونام بفهمن که ما از اونا قدرتمند تریم!!، اسیرشون کردیم . بعضیها بهشون سنگ میزنن ، بعضیها آشغال میریزن جلوشون و بعضی ها هم که حیوونا رو دوست دارن میرن از بوفه ی باغ وحش یه خورده تخمه میخرن تا به میمونا بدن و با بچه هاشون بهشون بخندن و بچه ها شون هم یاد بگیرن که اونا حیوونن و ما آدم
ولی بزار یه خوره فکر کنم ... حتما نصف شبا که خوابت نمی برده تلوزیون رو روشن نکردی ، وقتی حداقل 3 تا کانال دارن راز بقا نشون میدن تا اون شیره همون سلطان جنگل رو ببینی که از بچه آهوی شکارش مراقبت می کنه ... یا او سگ رو که وقتی دوستش پاش شکسته بود و نمی تونست شکار کنه از غذای خودش بهش داد ... یا حتی دور و بر خودمون اون کبوتری رو ندیدی که وقتی کبوتر مادر رو گرفتن رو تخماش نشست تا از بین نرن و جوجه هاش به دنیا بیان .. گوسفندی که به بره ی گوسفند ی که ما آدما کشتیم تا بخوریم شیر داد و ازش مراقبت کرد چی ... ندیدی؟
بچه تر که بودم معلم علوم دبستان می گفت: "بچه ها میدونین فرق ما و حیوونا چیه ؟ هر دو دست و پا و.. داریم ولی ما آدما شعور داریم و می تونیم فکر کنیم ولی حیوونا نمیتونن. ماها هم فکر داریم هم دل ولی اونا ندارن". ولی حالا که به حرفش فکر میکنم یه سوال بزرگ برام پیش میاد
الآن ما آدما همدیگرو می بینیم ولی به روی خودمون نمیاریم که همدیگرو دیدیم ... دست هم رو می گیریم ولی هیچ حسی نسبت به هم نداریم ... با هم حرف میزنیم اما همدیگر رو نمی شنویم ... اصلا حرف هم رو نمی فهمیم انگار که با زبان بیگانه با هم حرف میزنیم ... ماها همدیگرو نمی فهمیم ... از هم دوریم و هر روز دور تر می شیم ... خدایا ما بودیم که اشرف مخلوقات بودیم؟!؟
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد